یداله خسروشاهی

 

 

مه درآيد، نور فشاند، سگ عو عو کند *

 

عالیجناب محجوب و شمشير پوسيده !!!

 

بيش از 25 سال است که چماقداران  جمهوري اسلامي خانه کارگر را از دست منتخبين کارگران خارج کرده اند. اين واقعيت به اندازه اي گوياست كه حتي حسن صادقي معاون دبير کل خانه کارگر (رئيس سابق شوراهاي اسلامي کار و عضو حزب اسلامي کار) نيز. به آن معترف است.  ( براي مثال رجوع كنيد به کار و کارگر 30 ژانويه 2002)

بيش از 25 سال است که محجوب و کمالي و علي ربيعي (مقام بالاي امنيتي، مسئول روزنامه کار و کارگر و مشاور خاتمي) به دستور سران حزب جمهوري اسلامي، ( يعني خامنه اي و رفسنجاني و بهشتي) در راس تشکلات کارگري گماشته شده و با استفاده از تمامي امکانات دولتي به سرکوب خونين کارگران پرداخته اند. تنها يک مورد از بي دادگري آنها دستگيري و اعدام صدها تن از فعالين كارگري است كه اسامي  500  تن از کارگران فعال که توسط اين رژيم اعدام شده اند، جمع آوري شده و به تمامي نهادهاي بين المللي ارائه داده شده است.

بيش از 25 سال است که اين مقامات دولتي در خانه کارگر و شوراهاي اسلامي کار به پشتوانه نيروهاي نظامي ، قوه قضائيه، قوه مجريه و مجلس وضعيت کارگران را بجايي رسانده اند که حتا دستمزد شان را براي ماهها به آنها پرداخت نمي کنند. حداقل دستمزد 122 هزار تومان و خط نزديک به مرگ 300 هزارتومان؛ ميليونها تن از کارگران بدون دريافت هيچگونه حق بيکاري و بدون استفاده از هيچ امکان رفاهي در جامعه رها شده اند؛ طرح بازسازي و نوسازي صنايع باعث تعطيلي صنايع گرديد و بخصوص کارگران صنايع نساجي بر خيل بيکاران افزوده شدند. با امضاي اين مقامات بر زير اسناد ننگين ضد کارگري، کارگران کارگاههاي زير 5 نفر و کارگران قالي باف که اکثريت آنان را زنان تشکيل مي دهند از شمول قانون کار خارج شدند. کارگران کارگاههاي 10 نفر از 32 مورد امکانات رفاهي ناچيزي كه در قانون کار ذكر شده محروم شدند و حتا امکان  استفاده  از تعطيلي جمعه ها و مرخصي ساليانه را ندارند. استخدام رسمي حكم  كيميا پيدا كرد، کارگران رسمي را مجبور به بازخريد و بازنشستگي کردند و بجاي آنها کارگران پيماني و قراردادي با قرارداد سفيد را جايگزين نمودند. بطوريکه تا آخر برنامه چهارم اقتصادي“ دولت مهرورزي“!! 96 در صد کارگران بصورت قراردادي مشغول کار خواهند شد. اکثريت زنان کارگر را مجبور به خانه نشيني  کردند و نيمي از جمعيت فعال کشور را از جرگه توليد خارج نمودند. امنيت شغلي از جامعه کارگري  رخت بربسته است و کارگران به روزي افتاده اند که حتا با 18 ساعت کار روزانه نيز قادر به تامين احتياجات انساني خود نيستند. کودکان کار به شديدترين وجهي استثمار مي شوند و کودکان خياباني به پديده اي عادي در جمهوري اسلامي تبديل شده است. اعتياد، تن فروشي، کليه و چشم فروشي و فروش دختران در کشورهاي عربي و اضمحلال خانواده هاي کارگري و محرومين جامعه  يکي از پديد ه هاي عادي در حکومت عدل علي شده است.

چندي پيش حسن صادقي و اخيرا نيز ابوالقاسم سرحدي زاده ضمن دفاع ازکارنامه سياه و مملو از سرکوب و جنايت خانه کارگر و شوراهاي اسلامي کار، بار ديگر به تهديد فعالين مستقل كارگري پرداختند.

و به تازگي عليرضا محجوب، سرکرده چماقداران خانه کارگر و شوراهاي اسلامي کار كه تا كنون خود را پشت مهره هايي چون حسن صادقي پنهان كرده بود به ميدان آمده و با شيوه و روش هميشگي اش يعني  دروغ و ريا و  تهديد و هیستری ضد کمونیستیی، نوك تيز حمله خود را متوجه سنديكاي كارگران شركت واحد و شخص آقاي منصور اسانلو کرده است.

او در گفتگويي با ماهنامه توليد علنا خانه کارگر و شوراهاي اسلامي کار را به عنوان چماق سركوب كارگران معرفي كرده و گفت: “بنويسيد از اين به بعد خانه کارگر خودش برخورد ميكند.“ وي در همين مصاحبه حق زندگي كردن در ايران را براي هر كارگرفعالي كه صاحب انديشه مستقلي است ممنوع اعلام كرد  و گفت:  “اگر مي خواهند در ايران زندگي كنند بايد از اين كلمه سنديكا استفاده نكنند، ما نمي گذاريم.“  

اما هر كس نداند محجوب بايد بداند که دارودسته او طي بيش از  ربع قرن تمامي توان خود را براي بي هويت کردن کارگران بعمل آورده اند. آنها از همان آغاز همه تشكلات كارگران را غير قانوني خواندند. شوراهاي برآمده از انقلاب و تشکلات سنديکايي را سركوب نمودند.  دادگاههاي بدوي و تجديد نظر را در تمامي محيط هاي کارگري بر پا كردند. کارگران فعال و منتخبين واقعي کارگران را از کارخانه جات و صنايع اخراج نمودند. گروهي را روانه زندان و جمعي را به جوخه هاي اعدام سپردند. و بخشي نيز براي حفظ جان مجبور به ترک يار و ديار شدند. طي اين مدت هر حرکت مستقل کارگران را به اشکال گوناگون سرکوب کردند. کارگران نفت را به زندان انداختند. کارگران خاتون آباد را به گلوله بستند. با پرونده سازي براي کارگران سقز آنها را به محاکمه کشاندند. آنها بيدادگري و خانه خراب كردن كارگران را در همه عرصه ها پيش بردند. آيا خانه كارگر بيش از اين در جهت به انقياد کشاندن جنبش کارگري از دستش بر  آمده که آن را انجام نداده است؟

براستي محجوب را چه مي شود؟  آيا تاكنون كارگران را كم سركوب كرده كه بار ديگر آنها را به سركوب كردن تهديد مي كند؟چرا  در چنين موقعيتي بار ديگر شمشير خونين خود را از غلاف بيرون کشيده و  هياهو براه انداخته است؟

حقيقت اين است که کارگران شرکت واحد با ايجاد تشکل مورد نظر خود شيپور مرگ اين چماق بدستان و دشمنان قسم خورده کارگران را بصدا درآورده اند. صداي اين شيپور در جامعه ايران و کشورهاي مختلف جهان طنين انداخته است و محجوب و محجوبها  بايستي  بساط ننگين خود را از سفره کارگران جمع کنند و گورشان را گم كنند. مسیر ایجاد تشکلات مستقل کارگری از روی جسد پوسیده و متعفن خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار و سایر نهادهای رژیم سرمایه داری در جنبش کارگری می گذرد. جز این راهی وجود ندارد.

 

اگر در اوائل دهه 60 خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار می توانستد به تعدادی کارگر حزب الهی تکیه کنند،  اکنون با توجه به عملکرد اين نهادهاي دولتي و مافيايي این نیز به پایان رسیده و کارگران با پوست و خون خود به نفي اين تشکلات دست ساخته توسط عالیجنابان رژیمی رسيده اند.

کارگران با عزمي راسخ به ميدان آمده اند و در صدد هستند  تشکلات مستقل خود را سامان دهند. آقاي محجوب بايد بداند که اين شمشير خونيني  كه وي با آن کارگران را تهديد مي کند، اگر چه از آن خون مي چكد ولي ديگر كارا نيست.

وحشت محجوب و محجوبها از اين است که تشكل كارگران شركت واحد، نمونه اي گردد فرا راه كارگران؛ و كارگران بخش هاي مختلف با الهام از آن نمونه، تشكلات خود را بر پا كنند.  از اين رو  درخشش نور اميدي که با ايجاد تشکل مستقل مورد نظر کارگران شرکت واحد در دل ساير بخشهاي کارگري روشن شده، محجوب را بوحشت انداخته و او را وادار به تهديد عريان و زوزه کشی نموده است.

.از طرف ديگر با مشخص شدن نتيجه انتخابات رياست جمهوري که با هزاران دسيسه و تقلب توسط شوراي نگهبان سرمايه به پيش رفت و احمدي نژاد را از صندوق ولايت بيرون آورد، همه برنامه ها و آمال هاي مسئولين حزب اسلامي  کار و شوراهاي اسلامي کار و خانه کارگر بر باد رفت. اکنون با روي کار آمدن حكومت جديد و وزير کار جديد، جايگزين كردن شوراهاي اسلامي  کار با  جامعه اسلامي کارگران در دستور عمل  حكومت قرار گرفته است. بر همين اساس است كه محجوب در مصاحبه اي كه پيشتر به آن اشاره كردم، مي نالد:  “ شما بدانيد كه دارند زنده مي شوند. بيدار مي شوند، كساني مي فهمند كه در اقتدار نظاممان اختلالي به وجود آمده ، مي خواهند از مسايل ما سوء استفاده كنند. “ بدين ترتيب محجوب به حكومت هشدار مي دهد كه اگر “وحدت كلمه“ ميان دارودسته او  و حكومت از ميان برود، كارگران از اين اختلاف سود مي برند.

كارگران سنديکاي شرکت واحد هشيار و همبسته در ميدان پيكار ايستاده اند.حق طلبي كارگران شرکت واحد، با همدلي ميليون ها كارگر ايراني رو به رو است. زيرا آنها خواهان حقوقي هستند كه سالهاست از كارگران سلب شده است. كارگران واحد شرف كارگران ايران هستند، زيرا آنها به جهانيان اعلام كرده اند كه اگر تشكل مستقل كارگري در جامعه ايران وجود ندارد، دنيا بايد بداند كه كارگران ايران خواهان ايجاد ارگان هاي مستقل خويش هستند ولي دولت و عوامل آن نمي گذارند. آنها براي حق يك زندگي شرافتمندانه براي كارگران مي رزمند و اين بهترين هديه آنها به جامعه كارگري است.  در اين ميدان كارگران واحد تنها نيسنتد. آرزوي ميليون ها كارگر گرما بخش حركت آنهاست. اين وظيفه ماست كه به هر طريق ممكن از آنها حمايت كنيم. اين افتخاري است براي هر كسي كه قلبش براي قدرتمند شدن كارگران مي تپد.

 

* اصل شعر چنین است: مه فشاند نور و سگ عو عو کند.

20-1- 2006

"منبع دیدگاه"